جدول جو
جدول جو

معنی خردل ابیض - جستجوی لغت در جدول جو

خردل ابیض
(خَ دَ لِ اَبْ یَ)
اسپند سفید. خردل فارسی. حرف ابیض. خردل سفید
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(حَ مَ لِ اَبْ یَ)
نوعی حرمل است. مولی. حرمل عربی. سذاب بری. سذاب غیربستانی. رجوع به حرمل شود
لغت نامه دهخدا
(خَ بَ قِ اَ یَ)
خربق ابیض یکی از انواع خربق است بمشخصات زیر: بیخ گیاهی است برگش شبیه برگ بارتنگ و از آن بزرگتر و گلش سرخ و ساقش بقدر چهار انگشت و مجوف و چون خشک شود، پوست او متقشر میشود و بیخش شبیه به پیاز و مستطیل و با ریشه های باریک و سفید مایل بزردی و تلخ و از شکستن او غباری از آن ظاهر می شود و در جوفش مثل دام عنکبوت در سیم گرم و خشک و مسهل بلغم و صفرای غلیظ و اخلاط لزجه و منقی معده و مدر حیض و قاتل جنین و مقتت حصاه و مفتح سدد و جهت فالج و سرسام بلغمی و امراض دماغی و مفاصل و اکتحال اوجالی غشاوه و طلای او با سرکه جهت قوبا و برص و بهق و قلع دندان متاکله و بوییدن او باعث عطسه و فرزجۀ او مدر حیض و قاتل جنین و مضر محرورین و مقئی و زیاده از قدر شربتش کشنده است. مصلحش پختن او در خمیر و با مصطکی و روغن بادام استعمال نمودن و بدستور خیسانیدن یک روز در آب و آشامیدن آب آن و یا با عسل و شکر منعقد ساخته بنوشند و قدر شربتش از نیم مثقال تا یک مثقال و بدلش جوزالقی و در خلای معده نباید تناول نمود. (ازتحفۀ حکیم مؤمن). بیخی است که پوست وی مستعمل و به بیخ کبر ماند و گیاهش به لسان الحمل ماند و درازی ساق وی چهار انگشت بود و مجوف بود و بطعم از خردل بسیار تلخ تر بود و از بیخ وی ریشه های بسیار رسته بود، مانند اسارون و نوعی هست که ریشه ندارد و املس بود و بغایت صلب بود و بهترین بودکه سپید بود و زود متفتت شود و لعاب داشته باشد و در حال زبان را بگزد و بعد از آن بگزد سخت و طبیعت آن گرم و خشک است در وسط درجۀ دویم و فولس گوید: گرم و خشک است در دویم فالج و صرع و درد مفاصل را نافع بود و معده را پاک گرداند از اخلاط مختلف مثل بلغم و سودا و چون زن بخود بگیرد حیض براند، بچه بکشد، و لین وی بر بهق و جرب و قوبا طلا کردن نافع بود و وی در شیافات جهت تاریکی چشم مستعمل کنند، روشنایی چشم بیفزاید. و اولی آن بود که یک رطل از وی پاره کنند در سه رطل آب باران خیسانند، سه روز بعد از آن بپزند تا دو رنگ بماند و صافی کنند و بجوشانند و کف آن بگیرند و چون بقوام اشربه رسد فروگیرند و شربتی از وی ملعقه بود، به آب گرم و این سالم بود و ایمن و کسی که بیاشامد، اگر سحق کرده بود و بوی آن بدماغ رسد، معطر بود و سرفه پیدا کند. اگر سحق کرده بیاشامند خطر بود و قی آورد و خناق پدید آورد افراط کردن در آن. آدمی رامقدار مستعمل از وی پنج تسو بود. و کسی که از وی خورده باشد براز وی چون مرغ بخورد، بمیرد. صاحب تقویم گوید: مصلح وی، دوغ تازه و یخ بود. صاحب منهاج گوید:مصلح وی مصطکی بود و مداوای کسی که خربق خورده باشدبمرق مرغ کنند و بویهای خوش و آن کسی که آن بیاشامدنشاید که معده آن خالی بود و از خواص وی آن است که چون با سویق و با عسل بسرشند و موش بخورد، بمیرد و وی سم کلاب بود و بدل چون جوزالقی بود با ماهی زهرج
لغت نامه دهخدا
(صَ دَ لِ اَبْ یَ)
صندل سفید. طبیعت آن سرد بود در سوم، درد سر و خفقان گرم را نافع بود و نقرس ضعف معده را سود دارد... و مضر بود به حلق و آواز، و مصلحش نبات است و گلاب. (از اختیارات بدیعی)
لغت نامه دهخدا
تصویری از خربق ابیض
تصویر خربق ابیض
پلاخم (گویش گیلکی) از گیاهان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از صندل ابیض
تصویر صندل ابیض
سندل سپید
فرهنگ لغت هوشیار